انقلاب اسلامی و نگاه به آینده
با نگاه به مدلهای رشد جوامع در غرب میتوان گفت سیر توسعه در آن کشورها از تحول در نوع نگرش به انسان، جهان و خدا شروع شد و برای تثبیت آن نیز از فرهنگ و هنر بیشترین بهرهبرداری صورت گرفت. با شکوفایی علمی، رشد اقتصادی در این جوامع آغاز شد و تا امروز به مدلهای توسعه اقتصادی- اجتماعی و سپس توسعه پایدار رسیده است. بنابراین طرح شدن مفهوم پیشرفت اسلامی، به غلط مفاهیمی چون رشد و توسعه را به ذهن متبادر میسازد. اگرچه این واژه با واژگان نزدیک به خود قرابت معنایی دارد ولی در مفهوم تفاوتهایی اساسی میان آنها وجود دارد. به خصوص آنکه خاستگاه مفاهیم رشد و توسعه، غرب بوده و در پارادایم حاکم بر جوامع غربی معنا مییابد؛ در اینجا به برخی از این تفاوتها اشاره میشود:
1- نگاه به انسان در این دو پارادایم کاملا متفاوت است و از اینرو برنامههایی هم که برای رشد این انسان طراحی شده است، تفاوت پیدا میکند. در نگاه برنامهریزان غربی، انسان موجودی است منفعتطلب و لذتجو؛ بنابراین سود مادی و لذات غریزی برای او اصالت دارد. اما در نگاه اسلامی انسان موجودی است که بر اساس فطرت، خداجوست و منافع و لذتها را در نسبت با رضایت خداوند تعریف میکند. در بینش اسلامی، جامعه مطلوب هم نیازهای دنیوی انسانها را مهیا میکند و هم بستر رشد و تعالی آنها را فراهم میسازد؛ لذا مبانی برنامهریزی برای رشد انسان و جوامع انسانی در مدلهای توسعه غربی با الگوی اسلامی پیشرفت، تفاوت دارد.
2- نگاه مدلهای توسعه غربی عموما اقتصادمحور است و توسعه را مترادف با رشد اقتصادی تعریف میکند. حتی در مدلهای متأخر که مفهوم توسعه پایدار را جانشین رشد اقتصادی کردهاند، مسایل اجتماعی را بهعنوان تابعی از مسایل اقتصادی تعریف کرده و آنها را با شاخصهایی نظیر شاخصهای اقتصـــادی میسنجنــد. موضوعــات فرهنگی و سیاسی اصالتا جایگاهی در این مدلها ندارد، شاخصی نیز برای اندازهگیری آنها ارائه نمیشود و در مسایل اجتماعی شاخصهایی مشابه شاخصهای اقتصادی طراحی میشود تا به زعم ایشان رشد جامعه موزون بوده و در همه ابعاد تحقق یابد. اما در الگوی پیشرفت اسلامی اصالت با فرهنگ بوده و اجتماعیات، سیاست و اقتصاد به نسبت فرهنگ تعریف میشود.
ذکر این نکته ضروری است که در اینجا بهدنبال وزن دادن به هر کدام از این حوزهها نیستیم؛ چراکه به دلایل مختلف و شرایط خاص امروز جامعه ما، در نگاه اول پرداختن به اقتصاد در اولویت است ولی در اینخصوص نیز فرهنگ و خاصه تعلیم و تربیت، برای تحول و رشد اقتصادی نقش زیربنا و پیشران را بازی میکنند و بههمین دلیل اصالت دادن به یک حوزه و محور قرار دادن آن در طراحی الگوهای پیشرفت، اهمیت بسزایی خواهد داشت.
3- بر اساس موارد پیش گفته معلوم میشود که در مدل پیشرفت اسلامی، برخی بایدها و نبایدها و دستورالعملها لحاظ میشود که با دستورالعملها و الگوهای توسعه غربی متفاوت است. مدلهای توسعه غربی عموما با یکسان فرض کردن انسانها و فراتاریخی دانستن آنها، فارغ از زمینههای فرهنگی، اجتماعی، دینی و سیاسی کشورها، همه آنها را یکسان ارزیابی کرده و دستورالعملهایی صادر میکنند که یا اقتصادی هستند یا با رویکرد اقتصادی تجویز شدهاند. نگاهی به دستورات بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، این مسأله را به وضوح نشان میدهد. این در حالی است که نگاه اسلامی به توسعه و پیشرفت، دستورالعملها و خطوط قرمز دیگری را پیش روی ما قرار میدهد که با اِعمال این شروط و قیود، مسأله بهگونهای دیگر حل شده و صورت جواب بهدست آمده - که همان الگوی پیشرفت است- نیز متفاوت خواهد بود.
با این توضیحات بهنظر میرسد انقلاب اسلامی در سیر مراحل تکامل خود، اکنون به مرحلهای رسیده است که پس از نفی استبداد و استکبار و تثبیت خود بهعنوان یک نظام سیاسی فعال در عرصه جهانی، با انگارههایی متفاوت از غرب، نیازمند ارائه الگویی از پیشرفت است تا در درون خود همه مفاهیم مطرح شده در انقلاب اسلامی یا گفتمانهای اصیل دوران حاکمیت جمهوری اسلامی همچون عدالت، آزادی، استقلال، عزت، مردمسالاری دینی، رشد اقتصادی، کارآمدی حاکمیت و... را داشته باشد و آنها را تعین بخشد.
از سوی دیگر ارائه مدل پیشرفت اسلامی علاوهبر آنکه یک نیاز برای این مرحله از رشد انقلاب اسلامی و کشور عزیزمان است، پیشنیازی اساسی در شکلگیری تمدن اسلامی با الگوگیری سایر جوامع اسلامی از آن به حساب میآید. در حوزه داخل نیز برآورد نظرات مردم نشان میدهد که شرایط سخت اقتصادی و فشارهای دشمن موجب شده است تا مردم به راهکارهایی بیندیشند که هم وضع معیشتیشان را بهبود بخشد و هم حفظ استقلال و عزت ملی را بههمراه داشته باشد و ضمن سرعتبخشی به پیشرفت کشور، منطبق با فرهنگ و ذائقه ایرانی و اسلامی مردم نیز باشد تا خساراتی که بهدلیل اجرای مدلهای توسعه غربی بر کشور در گذشته تحمیل شده است، تکرار نشود. از این منظر طراحی الگویی متناسب با شرایط ایران اسلامی، جزء بایستههای حال حاضر نظام جمهوری اسلامی است.
بدینترتیب میتوان گفت آینده انقلاب اسلامی و کشور بهشدت وابسته به طراحی و پیادهسازی مجموعه منسجمی از راهحلها و برنامههاست که کاملا منطبق بر مبانی اسلامی بوده و گفتمانی یکپارچه را شکل داده و مستقر سازد